قافیه در اشعار و ترانههای بختیاری (علی بداغی)
تقدیم به قومِ بیقراری، مسعود بختیاری
سلام و ... برویم سر اصل مطلب.
از استثناها که بگذریم، قافیـه هنگامی درست است که حروف اصلیِ آن، یعنی
آخرین مصـوِّت و یک یا دو صامتِ پس از آن- اگر داشتـه باشـد - یکی باشند.
بنابراین حروفِ الحـاقی (شناسـهها، ضمایـر پیوسته، نشانههای جمع، ی نکره و
پسوندهای صفات تفضیلی و عالی و ...) هنگام بررسیِ قافیه جدا میشوند.
ردیف (واژههـای هماننـد از نظر تلفّـظ، نوشتـار و معنـی که در پایـانِ مصـراعها
میآیند) هم که کاری به قافیـه ندارد. به ذکر چند مثال از ملکالشّعـــرای قومِ
بیقراری، خدایگانِ طوس و دلهای بختیاری، بپردازیم.
حروف اصلی با قرمـز، حروفِ الحاقی با آبـی و ردیفها با سبـز مشخّص شدهاند.
بدان چاره از چنگ آن اژدها همیخواست کآید ز کشتن رها
که رستم منم کِم مماناد نام نشیناد بر ماتمم پورِ سام
سیاوش سیه را بهتندی بتاخت نشد تنگدل، جنگِ آتش بساخت
کنون از گروگان کی اندیشد او همان پیش چشمش همان خاک کو
یک از یکدگر ایستادند دور پر از درد، باب و، پر از رنج، پور
سیاوش مرا بود همسال و دوست روانم پر از درد و اندوهِ اوست
به کاووس کی ساختند آگهی که تختِ مِهی شد ز رستم تهی
بپرسید نامش ز فرّخ هژیر بدو گفت نامش ندارم به ویر
ز لشکر بیامد هشیوار بیست که تا اندر آوردگه کار چیست
نهادند پیمان دو جنگی که کـَس نباشد در آن جنگ فریادرَس
سپهدارْ سهراب با زورِ دَست تو گفتی سپهرِ بلندش ببـَست
به نزدیکِ من با یکی جامِ مـِی سزد گر فرستی هماکنون به پـِی
و گر چون ستاره شوی بر سپـِهر ببری زروی زمین، پاک، مـِهر
سیاووش را گفت با او برُو بیارای دل را به دیدار نـُو
قباد آمد و رفت و گیتی سپـُرد وُرا نیز هم رفته باید شمـُرد
نان نیزه بر نیزه برساختند که از یکدگر بازنشناختند
شبِ تیره آمد سوی لشکـَرش میان سوده از جنگ و از خنجـَرش
ببارید تیر از کمان سـَران بر آن نامدارانِ جوشنوَران
فرستاده آمد ز هر مهتـَری ز هر نامداری و هر کشوَری
تو از ما به هر کار داناتری به بایستها بر، تواناتری